به گزارش سراج24،دکتر رزاقی، اقتصاددان و استاد بازنشسته دانشگاه روشهای بهکار گرفته شده در دولتها طی دو دهه اخیر را بخشی از پازل براندازی انقلاب اسلامی دانست. مصاحبه با وی را در ادمه می خوانید:
آیا در جبهه انقلاب اسلامی تحرکی در برابر هجمه جریان برانداز اقتصادی مشاهده میکنید؟
البته تازگیها تحرکات محدودی در مراکزی مانند بسیج و برخی رسانهها در برابر این جریان شکل گرفته است؛ اما بهنظر من خیلیشان هنوز در خط نیستند؛ نمیدانند از چه باید دفاع کنند، مثلاً در یکی از دانشگاههای انقلابی دارند در تدوین سند پدافند اقتصادی کمک میکنند؛ که من رفتم صحبت کردم؛ دیدم در این سند به مبانی فلسفی اقتصاد توجهی نشده؛ اصلاً ننوشتهاند: آمریکا کی است؟ ما کی هستیم؟ و قانون اساسی و اندیشههای حضرت امام چه میگوید؟ بیشتر که صحبت کردم دیدم خیلیهایشان فلسفه اقتصادی قانون اساسی و اندیشههای امام را اصلاً قبول ندارند، شاید از 15 نفری که داشتند این کار را میکردند 12 نفر اصولاً قانون اساسی را قبول نداشتند. خوب؛ این چه سندی است؟ چه مبارزهای است با تهاجم اقتصادی؟ گذشته از این اینها اصلاً نمیدانند: اقتصاد ایران چیست و چه اقتضائاتی دارد؟ شما میخواهید چهچیز را بهبود بدهید؟ خوب؛ وقتی اینها را نمیشناسند، یا قبول ندارند، قطعاً توی دام میافتند.
یا مثلاً بخشی از بسیج و تشکلهای مخلص در یک طرح جهادی داشتند نخبگان روستاهای استان کرمان را شناسایی میکردند، و در فلان شهر آموزش میدادند که اینها رشد مناسب بکنند؛ و یا کمکهای دیگر. من گفتم: خروجیاش چی خواهد بود؟ آیا میشود مثل میلیونها نفر دیگر که آمدهاند شهرها و ضد روستاییها شدهاند؟ بعد، پس شما هم ده دیگری را خالی میکنید؟ به مسئول طرح گفتم: "بهجای این کار، صنایع بومی را رشد دهید و با ابزار تعاونیها نگذارید ثمر زحمات این افراد را دلالها بخورند؛ راه را نشانشان بدهید؛ صنایع تبدیلی بزنید؛ محصولاتشان را برایشان بفروشید!" و از این قبیل. اینها را برایشان تبیین کردم ولی ذهنشان حول این مسائل نمیگردد. بعد از مدتی که تماس گرفت، دیدم میگوید: "برای مردم این محل گاوداری زدهایم و مثلاً هشت نفر را مشغول کردهایم." ببینید؛ اصلاً اشتباه گرفت مدلی را که من عرض کردم؛ شاید 50هزار نفر را میتوانست مشغول کند؛ نه اینکه کلی هزینه کند و با زحمت زیاد فقط یک گاوداری بزند.
یا مثلاً چند روز پیش برای نخبگان و شرکتهای دانشبنیان جلسهای گرفتند؛ از هر در سخنی گفتند اما به این نپرداختند: چرا مغزهای متفکر جوان ما را غربیها جذب میکنند؟ چرا در داخل ــ جز در صنایع دفاع ــ از اینها استفاده نمیشود؟ چرا این عزیزانی که با این استعداد و این هزینهها پرورده میشوند در تولید جذب نمیشوند؟ چرا نپرداختند؟ چون در قالب ذهنی اینها مهمترین مسأله این است که همه چیز را از خارج وارد کنند؛ پس نتیجه این میشود که این بچهها میروند برای آنها محصول تولید میکنند؛ و بعد هموطنانشان محصولات ساخته شده اینها را وارد میکنند؛ و دولتمردان ما غافلند. جمعبندی پاسخ من به این سؤال شما این است که با مثالهای متعدد روشن میشود علیرغم اینکه گامهای عظیمی برداشته شده و عدهای دارند جهادی فکر میکنند، ولی حرکت جامع و بهمعنای واقعی نیست.
حمایت از خودروسازی از این طریق، بهدلایل گوناگون اشتباه است
برگردیم به بسته اقتصادی دولت که هفته گذشته منتشر شد؛ ممکن است در مورد این بسته دولت دفاع کند که دقیقاً با ارائه این بسته درصدد بوده بهنفع تولید نقدینگی تزریق کند؛ مگر خودروسازی، بخش تولیدی و صنعتی نیست؟
خوب؛ چند نکته اینجا قابل بحث است؛ اولاً این راهبرد ساخت خودروی انفرادی اصولاً چقدر ضروری است؟ چرا دولت بهجای خودروی شخصی بهسمت کمک به خودروهای عمومی یا قطار و غیره نرفت؟ آیا اصلاً این فرهنگ آمریکایی و غربی نیست؟ آیا این راهبرد با فرهنگ ما میخواند؟
البته آقای دکتر! بهفرض صحت راهبرد مورد نظر شما ممکن است دولت دفاع کند و بگوید: ما 50 سال است سرمایه گذاریهای کلانمان را در این عرصه انجام دادهایم؛ اشتغال و منابع را از قبل ــ ولو در راهبرد اشتباه ــ به این سمت بردهایم، حالا ناچاریم حمایت کنیم.
خیلی خوب! از راهبرد جایگزینی حمل و نقل عمومی بگذریم؛ به همین راهبرد دولت بپردازیم؛ آیا شما از این صنعت و اشتغال حمایت میکنید؟ شما که از این صنعت حمایت نمیکنید؛ دلار ارزان میدهید که قطعات بیاید و مونتاژ کنید. مونتاژکار نصفه و نیمه شدهاید. حتی گزارش مجلس میگوید در مواردی خود خودروسازیها رأساً وارد کنندهاند. خودروسازی ما تولید بهمعنای واقعی نیست، ضمن اینکه فقط خودروسازی تولید است؟ وقتی ما از خوداتکایی و خودکفایی و استقلال دم میزنیم بخش مهمی از این موضوع کشاورزان و روستائیانمان هستند. خوب از این گروه راهبردی چه حمایتی می کنید؟ اگر می خواهید کمک کنید بروید در این زمینه یارانه بدهید و کمک کنید؛ در روستاها. بعد از این هم تولیدات صنعتی پایه که نیازهای ما را برطرف کند؛ مثل صنایع دفاعی و تبدیلی و از این قبیل. حالا در برابر اینها دست گذاشته اید روی خودرو؟ اتومبیل باشد و نباشد چه فرقی دارد؟ کارگر بیکار میشود؟ خوب! قطعه سازیها را داخلی و بومی کنید. یا بجای اینکه مدل غربی ماشین تک سرنشین را پی بگیرید، همین افراد را به حمل و نقل عمومی مشغولشان کنید و یا در کشاورزی و صنایع مهمتر. ضمن اینکه سؤالات و ابهامات زیادی درباره خودروسازی مطرح است. غیر از واردات انبوه، اینها بخش بزرگی از پولشان را برده اند در زمینه های غیر تولیدی پولساز دیگر. اصلاً چرا خودروسازها قیمت را پایین نمی آورند؟ این ها هم به اسم تولید فعالیتهایی می کنند که حداکثر سود را ببرند. وارد کننده هستند؛ یا بانکداری می کنند؛ خرید و فروش کاذب؛ و از این قبیل.
بله اتفاقا عین گزارش تحقیق و تفحص مجلس است که علاوه بر بانکداری و فعالیتهای سوداگرانه و غیرتولیدی دیگر، شرکتهای وابسته و حتی خود خودروسازیها رأساً بخش قابل توجهی از واردات را انجام می دهند.
خوب؛ وقتی اینها هست شما می آیید به اینها وام می دهید؟ وامها را اینها می برند توی تولید؟ و قیمت را می آورید پایین؟ نمی برند که! ضمن اینکه وام را می دهید به خریدار؛ اگر ماشین نخرد مگر چه میشود؟ ولی اگر روغن خوراکی که 90% وابسته به واردات است را وارد نکنند چی؟ بهتر نیست در روغن خودکفا شویم تا پول بدهیم برای دلالی در خودروسازیها؟ اگر خیلی کمتر از اینها را بدهید به آن کشاورز بی نوا و نظارت درست هم بکنید زندگیش این رو به آن رو میشود. خوب؛ چرا به او وام نمی دهید؟ با خیلی کمتر از اینها می بینید روستاهایی با 200 خانوار دچار تحول جدی میشود. از اینها گذشته این سیاست مسکّن هست؛ اما راه نجات نیست. حتی وقتی معوق بشود، شرایط بدتر خواهد شد. چرا ذهن مسئولین روی این مسائل نیست؟ این مسائل را ببینید. از چند راه ثابت کنیم وام برای خودرو به این نحو اشتباه است؟
آقای دکتر! به نظر می رسد مسئولین اصلاً اطلاعات ولو جزئی در مورد شرایط اقتصاد ایران ندارند. شاهد بر این عدم آگاهی دولت چیست؟ مثلاً آقای طیب نیا 9 اسفند سال گذشته گفت: "ما میدانیم که بدهی 60 یا 70 هزار میلیارد تومانی با توجه به منابع محدودی که دولت در اختیار دارد در حال حاضر در کوتاهمدت قابل تسویه کردن نیست." (پرتال وزارت دارایی - سخنان طیب نیا وزیرامور اقتصادی و دارایی در برنامه نگاه یک شبکه اول سیما9اسفند93) اما به فاصله کوتاهی 28 اردیبهشت 94 این خبر در تسنیم منتشر شد: "وزیر اقتصاد از برآورد اولیه بدهی 250 هزار میلیارد تومانی دولت خبر داد و گفت: یک دبیرخانه در خزانه داری ایجاد شده تا بدهی دقیق دولت را مورد محاسبه قرار دهد و تاکنون 150 هزار میلیارد تومان از این بدهیها شناسایی و قطعی شده است. او همچنین افزود: هیچ مرجعی برآورد نهایی در مورد بدهی دولت اعلام نکرده است." خوب حالا این وزیر اقتصاد که برآورد کلی (حتی با تقریب 4 برابری!) از میزان بدهی دولت ندارد چه سیاست ریزی برای بدهیهای دولت می تواند داشته باشد؟ ضمن اینکه وقتی در موضوعی با این اهمیت فقر اطلاعات وجود دارد، در بقیه قسمتها اطلاعات کافی وجود دارد؟ حالا اصلاً آیا این وزیر می تواند برنامه خروج از رکود بنویسد؟ و اگر بنویسد مؤثر خواهد بود؟
ابراهیم رزاقی: آفرین؛ البته اینها در خط فکری خودشان درست عمل می کنند. سیاست اینها لیبرالی امریکایی است؛ و میگوید که به پولدارها دست نزنید. اصولاً نظام سرمایه داری که یک نمونه کاریکاتوریش در ایران هست، جامعه را به دو دسته ثروتمند و فقیر تقسیم می کند؛ عده ای به شدت پولدار در رأس قرار می گیرند و همه چیز دستشان است. کارتر گفته بود در انتخاب رئیس جمهور امریکا مردم دیگر نقشی ندارند؛ برای این انتخاب پول لازم است که اگر پولدارها پشتیبانی نکنند انجام نمی شود. ببینید؛ خودشان می گویند. حالا ما مثل او فکر می کنیم یا نه؟ مثلاً شما می خواهید کشور را اداره کنید؛ چطور از پولدارها خرج نمی کنید؟ چطور کاری به جیب پولدارها ندارید؟ مثلاً برای اداره مملکت بودجه ای می ریزید که از درآمد 100 درصدی، 75% پول نفت است؛ و 25% پول مالیات. این پول مالیات نصفش را از کارمند می گیرید و نصفش هم غیرمستقیم بر واردات است. پس درآمد پولدارها، بازاریها و دلالها و محتکرین چطور؟ هیچ! این چه مدیریتی است که پولدار پولدارتر و فقیر، فقیرتر بشود؟ اسمش را هم می گذارند رئیس جمهور انقلاب اسلامی، وزیر انقلاب اسلامی و نماینده مجلس انقلاب اسلامی. خوب؛ اینها چرا نمی گویند؟ برنامه دقیقی دارند به نظر من. این حرفها که از خودم نیست؛ آمارهای رسمی است دیگر.
نکته دیگر اینکه بعضی از اینها بیمار هم شده اند؛ بیماری سودپرستی؛ سود؛ پول؛ لذت؛ قدرت؛ قدرت می خواهد؛ سیری هم ندارد؛ این یک بیماری است. مگر چه خدمتی کردی؟ کنار هم می روند هر کاری انجام می دهند که به مسند برگردند. مردم هم که آگاه نیستند؛ آدم احساس می کند اینطرف که می خواهد در برابر اینها مقاومت کند خیلی کار باید انجام بدهد. باید کسانی را انتخاب کنند که به معنای واقعی جهادی و بسیجی باشند؛ مثل الگوی صنایع دفاع. هرکس اینجور نبود حذف کنند؛ آبرویش را ببرند؛ البته این چندتای اخیر که خیلی جالب بوده؛ رحیمی؛ مهدی هاشمی و اینها؛ خیلی امیدوار کننده است؛ اما سرعت می خواهد.
نقش پررنگ بانکها در سیاستهای اقتصادی برانداز
آقای دکتر! ما در گروه اقتصادی تسنیم به این جمع بندی رسیده ایم که غیر از اینکه ما در زمین غرب بازی می کنیم وقتی در شرایط بغرنجی مانند حال حاضر اقتصاد ایران قرار بگیریم باید نقش پر رنگی قائل باشیم برای سوء استفاده نهادهای مالی و خصوصاً بانکهای ایرانی و بین المللی. بانکها در این شرایط بجای اینکه کمک کنند و منابع را به سمت مجاری خروج از این شرایط سوق دهند، شرایط را طوری رقم می زنند که بیشترین استفاده را از این شرایط داشته باشند؛ شما این را هم تأیید می کنید و تحلیلی دارید؟
ابراهیم رزاقی: ستون فقرات اقتصاد سرمایه داری بانکها هستند؛ اوباما در بحران 2008 پول تزریق کرد، و بدهی بانکها را پرداخت کرد؛ به نوعی آنها را دولتی کرد و نگذاشت سقوط کنند؛ خیلی ها سقوط کردند اما نگذاشتند بانکها دچار مشکل شوند. مفت بری از شبکه بانکی در ایران از اندک شروع شد؛ اما افراد زیادی پایگاهشان عوض شده است؛ افراد مشهور، بعضی از نمایندگان مجلس، برخی قضات یا حتی روحانیون پایگاهشان عوض شده است. خوب؛ فساد کم همیشه وجود داشته، اما وقتی افرادی که در رأس قرار می گیرند، افراد سلامتی نباشند و روی آنها نظارتی هم نباشد؛ فساد بسیار گسترده میشود؛ کار به جایی می رسد که خاوری بانک ملی در فساد 3000 میلیاردی دستش رو میشود. ببینید! دیگر تکی و انفرادی نیست؛ دیگر تعداد اندکی آدمهای پاکیزه می مانند؛ که بهشان در سیستم بد می گویند. خوب؛ حالا مردم پولشان را می گذارند در بانک؛ در بده بستان مشتریان و بانکها غیر از وام گیرندگان کلان بقیه ضرر می کنند؛ تمام آنهایی که از بانک وام می گیرند، چه 3 میلیون چه 100 میلیارد – با این نرخ تورم و ساز و کارهای بیمار اقتصادی مفت برانی می شوند که از این مسیر سود می برند.
در مرحله بعد خود بانکها می بینند از این انباشته سپرده های مردم، وقتی این مخزن عظیم سود وجود دارد، چرا باید به بقیه بدهند؟ لزومی ندارد! خوب؛ می روند در فضای غیر از تولید؛ سوداگری و واردات و غیره. بعد همین فعالیتها موجب تورم میشود که ربطی به تولید ندارد و به ضرر عموم همان سپرده گذاران است. اینگونه است که بانکها بدون زحمت، در شرایط بی اخلاقی و بی وجدانی سود سرشاری می برند؛ و از سودهای سرشار می توانند استفاده کنند در جهت فضاسازی اجتماعی، سیاسی؛ یا انتخابات و غیره.
پس بانکها هم در جهت براندازی حرکت می کنند؟
خوب؛ امریکاییها هم همین کار را می کنند؛ نماینده می خرند؛ وکیل و وزیر می خرند؛ در امریکا این چیزهای عادی است؛ حالا ما هم از آنها الگو گرفته ایم؛ اما فرق این دو این است که ما همه اینها را در یک پوشش و لعاب غلیظ اسلامی انجام می دهیم؛ و این خطر بزرگی است. مردم فکر می کنند این جوری که آقای روحانی دارد این کارها را می کند، پس این لابد مقصر نیست. بعضیها می گویند نمی گذارند کاری بکنیم. کی نمی گذارد؟ یعنی حکومت نمی گذارد؛ خیلی ظلم بزرگی است به خدا. نظام کجا مانع این شده که تو تولید داخلی را حمایت کنی؟ رهبری که خودش مرتب دارد میگوید تولید و مبارزه با فساد و ... خوب؛ چرا مبارزه نمی کنی؟ این فضا هست. یعنی مبارزه با هویت اسلامی ایرانی و انقلابی را این فاسدان؛ این شیوه اقتصادی؛ این شیوه بانکی در دستور کار دارد. چون در برابرش افشاگری نمی شود که اصلاً این کارها چه ربطی به اسلام دارد؟ کسی نمی گوید این روش تو بدترین نوع سرمایه داری از لحاظ سودبری است. حالا اگر سیستم بانک بر اساس یک سیستم منظم منطقی اخلاقی وجود داشت، این چیزی که باعث کاهش خرید سپرده گذاران می شد هدایت می کرد به تولید. نتیجه می شد صادرات و اشتغال و تولید.
آقای دکتر! ممنون از بحث هایی که فرمودید، لطفا یک جمع بندی از بحث ارائه بفرمایید.
اینها در 25 سال اخیر ملت ایران را سرکار گذاشته اند. یک جوری جلوه دادند که از لحاظ اقتصادی هرچه انجام میشود، اسلامی و ایرانی و انقلابی است. ابهام زیادی برای مردم بوجود آمده؛ مسئولین هم عمداً یا غیرعمد، آگاهانه یا غیرآگاهانه به وضع موجود صحه گذاشتند. این اعتبار جمهوری اسلامی را زیر سؤال می برد و دوم این شبکه قدرتمندی که اقتصاد را مبنا گرفته و با سیاستهای اقتصادی الگو می دهند، و مبانی ارزشی سرمایه داری لیبرال را ترویج می کنند. شبکه ای بوجود آورده اند که دچار زایش و اصطلاحاً "خودپو" شده است. علیرغم حرفهایی که گاهی می زنند؛ اینچنین نمایندگان و وزرا و قضاتی باز هم انتخاب می شوند و شرایط همینطور ادامه می یابد. مردم هم رأی می دهند؛ چون حیثیت نظام در رأی دادن است؛ اما به دشمنان خودشان رأی می دهند. چون نمی دانند و کسی هم نمی شکافد. تلویزیون مگر چه میگوید؟ تشکلی نیست که اطلاعات بدهد؛ به نظر من بسیج و افراد جهادی چنین وظیفه ای دارد، که آگاهی بدهد که مردم آگاهانه نظر بدهند و انتخاب کنند.
بدترین چیز طی این 25 سال خواب آلوده، بی خیال، و غیر مسئول شدن آدمهاست؛ الآن همه سکوت می کنند و امیدوارند که کسی دارد دستگاه اداری را درست می کند. آگاهی بخشی و روشنگری با جذابیتهای هنری بسیار مهم است. انسانهای مثبت همه جا هستند، اما باید بشوند اکثریت. در تلویزیون، دانشگاه و آموزش و پرورش و جاهای دیگر هستند، اما باید بشوند اکثریت؛ این تلاش می خواهد. همه جا باید این مبانی فرهنگی و فلسفی اقتصادی را با جذابیت شکل دهیم؛ حتی برخی اصولگراها هم که در حکومت بوده اند جلوی کسی را نگرفتند؛ چون قانون اساسی و اندیشه های امام را نخوانده اند. من فکر می کنم ساده و جذاب برای عموم مردم، حتی در شبکه های اجتماعی باید این شکل بگیرد. همه باید بتوانند بهره برداری کنند و البته با جذابیت! همان که امریکاییها می کنند؛ سم مهلک می دهند و از هستی ساقط می کنند؛ و لجن و کثافت و بی هویتی و پول را بجای تمدن جا می زنند، اما با ابزارهای جذاب؛ و بدانید امریکاییها هم روی این روش کاملاً حساب می کنند؛ براندازی از درون؛ بروید قانون اساسی و مبانی اندیشه های امام را بخوانید؛ این همانی است که ما را در منطقه و جهان الگو می کند.
منبع:تسنیم